آيتالله مصباح يزدي با اشاره به تعابيري چون «امام زمان(عج) خود جامعه را اداره ميكند» با بيان اينكه اين سخن به اين معني است كه اگر خود ولي عصر(عج) جامعه را اداره ميكنند، پس نيازي به نائب نيست، نسبت به ايجاد سيد عليمحمد باب ديگري در برابر ولايت فقيه هشدار داد.
به گزارش رجانيوز به نقل از مركز خبر حوزه، آيتالله مصباح يزدي، پيش از ظهر امروز در ديدار اعضاي حزب مؤتلفه اسلامي با اشاره به رواج انحراف فكري جديدي در جامعه و مطرح شدن تعابيري چون «امام زمان(عج) خود جامعه را اداره ميكند»، تصريح كرد: درست است كه در ابتدا اين سخن براي ارادتمندان و علاقهمندان به حضرت بقيهالله(عج) خوش باشد، ولي وقتي به آن فكر ميكنيم، ميتوانيم به آينده خطرناك اين سخن پي ببريم.
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ادامه داد: اين سخن به اين معني است كه اگر خود ولي عصر(عج) جامعه را اداره ميكنند، پس نيازي به واسطه و نائب نيست!
وي با ابراز نگراني از رواج چنين تفكري در جامعه، اظهار داشت: اگر اين تفكر در جامعه رواج يابد و كسي كه اين تفكر را رواج ميدهد، قدرت در اختيار داشته باشد و به احتمال 99 درصد كمكهاي خارجي نيز ضميمه آن شود، چه شرايطي در جامعه به وجود ميآيد؟
آيتالله مصباح يزدي خاطرنشان كرد: اگر اين جريان ادامه يابد و يك روز ديديم كه سيد عليمحمد باب ديگري به دست خودمان و با ثمره خون شهيدان و مقاومتهاي فراوان به وجود آمده است، تعجب نكنيم.
وي افزود: حال اگر كسي رياست، پول و سوابق داشته باشد و خدمات دولت نهم و دهم نيز در اختيار او قرار گيرد و چه بسا رئيس جمهور هم بگويد هر چه دارم از او بوده است چه تأثيراتي ميتواند داشته باشد؟!
*سخن از حذف اسلام در كلام يك مقام رسمي پلوراليسمي است كه سايه آن را با تير ميزديم
آيتالله مصباح يزدي با اشاره به مخالفتهاي صورت گرفته با چنين تفكراتي پيش از انقلاب، اظهار داشت: امروز يك مقام رسمي كشور، بيايد و مطرح كند كه ديگر دوران تعريف از اسلام و شعار اسلامي گذشته است، پلوراليسمي است كه در گذشته سايه آن را نيز با تير ميزديم.
وي با تأكيد بر اين كه در اين جريان، آهسته آهسته شعارهاي اسلامي كمرنگ ميشود، بيان داشت: در چنين شرايطي ارزشهاي اسلامي جاي خود را به ارزشهاي فردي و نام اسلام جاي خود را به ايران ميدهد؛ هرچند هم بگويند ايشان منظورشان فلان بوده و شفاف هستند.
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ارتباط و ديدار با برخي شخصيتهاي بينالمللي كه حتي مقامات بالاي كشور نيز تاكنون با آنان ملاقات را بابي ديگر معرفي كرد و اظهار داشت: قرائن حاكي از سفرهاي اين شخص به سراسر جهان از شرق تا غرب و ملاقات با بالاترين شخصيتها است كه در هيچ جا انعكاس نمييابد، تا آنجا كه رئيس جمهور رسماً وزير خارجه را كنار ميگذارد و ميگويد سياست خارجه من را بايد ايشان اداره كنند.
*در برابر انحرافات سكوت نخواهيم كرد
وي تأكيد كرد: البته با عنايت خداوند و هوشياري مقام معظم رهبري و بيداري مردم، اين امر اتفاق نميافتد اما دليل هم ندارد كه ما سكوت كنيم و به وظيفه خود عمل نكنيم.
آيتالله مصباح يزدي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به خدمات دولت نهم و دهم و تأييدات رهبري از اين دولت، اظهار داشت: آنچه باعث روي كار آمدن اين دولت شد، شعارهايي بودكه در سي سال پس از انقلاب مطرح ميشد و مردم كه از فراموش شدن آنها آسيبهاي فراواني را متحمل شده بودند، به آنها دل بستند كه البته كارهاي عظيمي هم صورت گرفت و مقام معظم رهبري نيز اين دولت را تأييد كردند.
وي با بيان اين كه اين مسائل دليل مطلق بودن نميشود، اظهار داشت: در كنار اين خدمات، آهسته آهسته سخناني مطرح شد كه قضاوتهاي فراواني در اين باره صورت گرفت، اما بعدها مسائلي ظاهر شد كه قابل توجيه منطق، برهان و شرع نبود.
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)با تأكيد بر اين كه برخي اقدامات اخير، حتي با اقتضاي سياسي نيز سازگار نبود، خاطرنشان كرد: اين كه به گونهاي رفتار شود كه رهبري، مراجع، علما و مردم متدين را از خود ناراضي كند و كاري كرد كه صميميترين دوستان نيز با او به مخالفت بپردازند، توجيهي ندارد.
وي در پايان تصريح كردند: در اين ميان ما وظيفه داريم در مرحله نخست، فردي كه شيفته اين شخص شده است را متوجه اشتباهاتش كنيم و در مرحله بعد خواص فريبخورده را نيز نجات دهيم.

Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
گروه تاریخ رجانیوز: از برهه های حساس (و همچنان مبهم مانده) تاریخ انقلاب، مقطع پذیرش قطعنامه از سوی امام خمینی است که ایشان آن را برای خود از زهر، کشنده تر خواندند. برخی محققین، با کنار هم قرار دادن شواهد، معتقدند این مطلب، خلاف نظر اصلی امام و در اصل یک تحمیل به امام خمینی بوده است. خاطره ی زیر را که سرکار خانم زهرا مصطفوی (فرزند حضرت امام) نقل کرده اند را می توان از همان شواهد قلمداد کرد:
«یک روز وارد ایوان [منزل امام] شدم، برای اولین بار دیدم امام روی نیمکت باریک کنار ایوان دراز کشیده اند و ناراحتی عمیق از چهره امام کاملاً مشهود بود. من سلام کردم و چهارپایه ای را کشیدم تا نزدیک صورت امام و در مقابل چهره ایشان نشستم.
به امام عرض کردم: "معروف است [یعنی این طور گفته می شود و شایع شده] که می خواهند شما را وادار به قبول قطعنامه کنند."
امام هیچ جوابی به من ندادند و تنها کاری که کردند دستشان را به آرامی بالا آوردند و دو چشم خود را پوشاندند. من جواب خود را گرفتم و شدت ناراحتی امام را درک کردم و آن قدر منقلب شدم که آهسته برخاستم و منزل ایشان را ترک کردم و یک هفته نتوانستم از منزل بیرون بروم.»
(برداشت هایی از سیره امام خمینی، نشر عروج، جلد 4، صفحه 202)
تنها نامهای که جای قطرات اشک امام(ره) بر روی آن پیداست
حسین شیخ الاسلام که در زمان پذیرش قطعنامه آتش بس میان ایران و عراق به عنوان یکی از اعضای تیم مذاکره کننده در سازمان ملل حضور داشت و هم اکنون ریاست کمیسیون حمایت از فلسطین را بر عهده دارد از حال و هوای امام(ره) در آن روزها این چنین روایت میکند: " پس از پذیرش قطعنامه598 توسط امام خمینی (ره)، ایشان نامهای را خطاب به دکتر ولایتی مرقوم کرد که این نامه همان شب در جلسهای که در منزل آقای ولایتی برگزار گردید برای حاضرین جلسه قرائت شد. متن این نامه که به بیان دلایل پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام پرداخته بود حاکی از اندوه فراوان امام (ره) داشت. نکتهای که ناراحتی ما را بیش از پیش نمود اثر قطرات اشک امام بر وی دست نوشته ایشان بود. گریه امام در حال نوشتن این نامه به حدی بود که کاغذ نامه را چروکیده نموده که این خود نشان از احساسات و ناراحتی فراوان امام در هنگام نوشتن نامه بود."
شایان ذکر است که قطعنامه 598 در 27 تیر ماه سال 1367 توسط حضرت روح الله پذیرفته شد و تعبیر ایشان از پذیرش آن به جام زهر، نشان از اسرار فراوان اتمام این جنگ دارد.

Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
پنج نکته

مشرق--
الف: نزدیک به دو دهه پیش ریچارد نیکسون یکی از روسای جمهور پیشین آمریکا در دکترین خود برای سیاست خارجی آمریکا نوشت:«جهان اسلام در قرن 21 یکی از مهمترین میدانهای زورآزمایی سیاست خارجی آمریکاست».
او در همین دکترین، اسلامگرایان را به سه دسته تقسیم میکند، و از آن میان به «اصلاحطلبان» امید بسته، رهنمود میدهد که: «باید اصلاحطلبان را که همان تجددخواهان هستند، در جهان اسلام حمایت کرد و..»
1- اینک مسلمانان در قرن 21 شاهد آنند که آمریکایی جنایتکار با تمام توان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی در میدان جهان اسلام به زورآزمایی پرداخته است. البته این مهم در جهت جهانیسازی است که به معنای استیلای بیشرمانه فرهنگ وحشی غرب بر جهان دیگر است، و البته اسلام و مسلمانان مقاومترین موانع بر سر راه آنانند.
2- رهنمود حمایت از اصلاحطلبان یا همان غربزدگان به نام مسلمان، در ایران اسلامی به نمایش درآمد و پرده نهایی آن در براندازی 88 سال بالا رفت.
ب: رابرت گقان معتقد بوده که « سپتامبر که مورخان آینده بدون تردید آن را پیامد ناگزیر دخالت آمریکا در جهان اسلام خواهند خواند، احتمالاً موجب حضور نظامی طولانی آمریکا در خلیج فارس و آسیای مرکزی و شاید اشغال درازمدت یکی از بزرگترین کشورهای عرب خواهد شد».
11 سپتامبر رخدادی تروریستی بود که مراکز تجاری آمریکا را منفجر کرد، و بلافاصله جرج بوش بدون هر مدرک و سندی آن را به مسلمانان نسبت داد. جنگ نرم همهجانبه غرب به سرکردگی آمریکا، اسلام را و قرآن را و مسلمانان را هدف قرار داد و بستر از پیش آماده شده "نسلکشی مسلمین" را آمادهتر ساخت. 11 سپتامبری که تاکنون پژوهشگران و سیاستمداران بسیاری در غرب و حتی در دل آمریکا معتقدند: "پروژه آمریکایی بوده، و سیا طراحی و اجرای آن را بر عهده داشته است. نوآم چامسکی یکی از این گروه میباشد.
همین صاحبنظران علت انفجار 11 سپتامبر را حمله آمریکا به جهان اسلام میدانند که نیازمند به یک بهانه بوده است.
رابرت کیگان پیش از تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان جملات پیشین را، و یا پیشبینی تحلیلی خود را بیان داشته است، و قطعاً همانگونه که او در نظر داشته، اهداف خونخوارانه آمریکا جهان اسلام، و یا بخش وسیعی از آن بود و به افغانستان و عراق خاتمه نمییافته است. البته خیمه زدن آمریکا در عراق و افغانستان به مدتی نامعلوم و با جنایاتی نامحدود، نشان از عملیات مستمر دارد و نیاز حضور در دل جهان اسلام را برای آمریکائیان قطعی میکند.
ج: ساموئل هانتینگتون در طرح «برخورد تمدنها»یش مینویسد:" مشکل اساسی غرب، بنیادگرایی اسلامی نیست، بلکه خود اسلام است. تمدنی متفاوت که پیروانش به برتری فرهنگی خود اطمینان دارند."
طرح هانتینگتون که از افراد مؤثر در سیاستگذاریهای جنگطلبانه آمریکاست، روشن و رسا است.
نابودی اسلام و تمدن اسلامی که فرهنگ و تمدن غرب را با بیداری اسلامی ملتها به چالش میگیرد. تمدنی که براساس آموزههای قرآن کریم نهتنها لیبرالیسم و دموکراسی و سکولاریسم غرب را به مصاف میگیرد، بلکه دستورالعمل رهاییبخش و همهجانبه را برای حمایت آزادیبخش، تعالیخواه و پویا و رستگارانه به بشریت ارزانی میدارد.
نتیجه آنکه تا اسلام و قرآن، در میان مسلمانان احتمال حاکمیت داشته باشند، جایی و امکانی و احتمالی برای سلطه غرب جنایتکار و تفکر اومانیستی آن وجود نخواهد بود، نه در جهان اسلام، و نه حتی در غیر آن که ندای رهایی اسلام را بشنوند!
به همین جهت تجاوز و اشغالگری، نسلکشی و تمدنسوزی راه چاره از منظر خونخوار آمریکاست. مسلمانان باید نابود شوند. سرزمینهایشان ویران، و کشورهایشان یا اشغال و یا ناامن و بیثبات و غیرقابل سکنی باشند.
بدیهی است چنین آرزویی یا طرحی غیرقابل عمل است. چنانکه تجاوز نظامی به افغانستان و عراق و حضور چندساله آمریکا در این کشورها راه به جایی نبرد، هرچند کشتن و غارت و ویرانگری به جای گذارد، اما اسلام همچنان در دل مردمان باقی ماند.
د: غرب وحشی است، چه به لحاظ تمدنی و چه به لحاظ راهکار و روش! استعمار قدیم و استعمار جدید دلیل آن است، گرچه در استعمار جدید یا نو نیز هر از چندگاه لشکرکشی و قتل و غارت را در دستور کار قرار داده است. این تمدن و تفکر نگران نابودی است که تزلزل اقتصادی طلیعه آن است.
اصلاحطلبان جهان اسلام هم چارهساز نبودند، علاوه بر آنکه عامل رسوایی بیشتر خود و اربابان آمریکایی شدند. بزرگترین رسوایی هم از جانب اصلاحطلبان ایران برای آمریکا به ارمغان رفت.
حال آمریکایی که هم برای تمدن غرب، و هم به لحاظ شیطانیت ذات خود، و هم تعهد به رژیم سفّاک و نامشروع اسرائیل ناچار از انهدام جهان اسلام است در اوج بیچارگی به فکر چاره است. چه باید بکند؟
هـ: جهان اسلام در خاورمیانه و آفریقا مدتی است در ناآرامی و جنگ و خونریزی به سر میبرد. اینکه برخی از دولتهای این مناطق آشکارا مستحق سرنگونی بوده و هستند، عینیتی است قطعی! حسنی مبارک نماد کامل این «عدم مشروعیت» است که از قضا بیش از دیگران به غرب وابسته و به اسرائیل پیوسته بود.اما آنچه در جهان اسلام میگذرد، برای عموم مسلمین هم دردناک است و هم باید قابل تأمل باشد. در لیبی اگر قذافی به عنوان رئیس کشور با انقلابیون میجنگد، اما هواپیماهای ناتو و به خصوص آمریکا این سرزمین اسلامی را بمباران میکنند، چرا که آمریکا و غرب خود را «خدای جهان» میداند و مجاز به کشتار مسلمین!در بحرین و یمن هر روز خون ریخته میشود و عجب آنکه مسلمان، مسلمان میکشد و آمریکا یا نظارهگر است، یا تأیید کننده و یا مفسر و تحلیلگر، با طوماری از راه حلها!
این کدام واقعه از آخرالزمان است که جهان اسلام در آشوب و ویرانگری است و مسلمان کشته میشود، خانه همسلمان ویران میگردد، نفت و گاز مسلمان یا از بین میرود و یا به وسیله کفار غرب چپاول میشود و یا...
حال اگر دولتهای مورد اعتراض این ملتها سرنگون شوند آیا دولتهای اسلامی، ضدآمریکایی، مستقل و متعهد روی کار خواهند آمد؟ آیا شرف و استقلال و رشد و تعالی ملتهای مسلمان بیش از گذشته تضمین خواهد شد؟ خلاصه پرسشی که پیشتر مطرح کردهام: جایگزین این دولتها چه خواهد بود.
سخن پایانی:
اوباما این رئیس جمهوری که پرونده فساد و تباهیش شاید بیش از دیگر رؤسای جمهور به دلیل پیشینه سوء، سیاه است، با شادمانی جلو دوربینها ظاهر میشود و کشته شدن بنلادن را شادباش میگوید و اعلان میکند. آن هم با تأکید بر این که: در عملیات شجاعانه آمریکاییها، هیچ سرباز آمریکایی کشته نشده است.
اگرچه بلافاصله در خود آمریکا نسبت به این خبر واکنش نشان داده میشود، و حداقل به لحاظ زمانی، عملیات و... شبهه و سؤال طرح میگردد، اما کارناوالهای شادی در آمریکایی که مدتهاست جز اعتراضات نسبت به مسائل اقتصادی خبری نبوده، به راه میافتد.
اینک که بنلادن نیست، بهانهای برای غرب تروریست برای حضور تجاوزگرایانه و جنایتکارانه در سرزمینهای اسلامی وجود ندارد! اما آنها همچنان ماندهاند و خواهند ماند. همانگونه که پس از صدام در عراق ماندند! همچنین دیگر نباید زندان گوانتانامو مملو از مسلمانانی باشد که به جرم همکاری با بنلادن در دست آمریکائیان اسیرند و...
و نیز باید شاهد آرامش و امنیت جهان اسلام از شرارت غرب و آمریکا بود. آرامش و امنیتی که به شکوفایی تمدن اسلامی بیانجامد، و مسلمین را برای مقابل ههمهجانبه با سلطه تمدنی آمریکایی به نام جهانی شدن تجهیز نماید. اما افسوس که جهان اسلام در توطئه ای دیگر فرو رفته است و مسلمانکشی و ویرانگری یا توسط حکام داخلی است و یا با همکاری وهابیت سعودی است، و یا مانند لیبی، به وسیله هواپیماهای ناتو و آمریکاست که مثلاً برای مسلمانان لیبی دل میسوزانند! آیا کارناوالهای شادی در آمریکا، انگلیس، فرانسه و یا دیگر کشورهای اسلامستیز، همچنان به راه خواهد افتاد؟!

Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
«بيلدربرگ» يك سازمان جهاني مرموز است كه محافل مختلف سياسي به ديده مشكوك به آن نگريسته و بسياري آن را «دولت پنهان جهان» مي دانند.
صهيونيست ها در راستاي اهداف خود براي تسخير جهان و تشكيل يك «دولت واحد» تحت كنترل خود، پس از برنامه ريزي براي در دست گرفتن اهرم هاي سياسي، اقتصادي و تبليغاتي جهان، حال به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد اين اهرم ها را در يك نقطه جمع كرده و از يك منبع فكري و ايدئولوژيك تغذيه كنند. «بيلدربرگ» اين منبع ايدئولوژيك است كه تقريبا هر سال يكبار رهبران سياسي جهان، رئيسان شركت هاي بزرگ و محافل مالي عظيم كه بازوهاي اقتصادي و بازرگاني دنيا را در انحصار دارند، و نيز صاحب نظران عرصه هاي سياسي، اجتماعي و تبليغاتي را در يك نقطه جمع كرده و پشت درهاي بسته دستور كار سال آينده جهان را تعيين مي كند.
اين نهاد تحت كنترل صهيونيست ها همه ابزارهاي لازم را براي تحقق اهداف خود در اختيار دارد. با بهره گيري از رسانه ها و منابع عظيم مالي، قدرت و حكومت در كشورها را به افراد موردنظر خود مي سپارد؛ با استفاده از اهرم هايي چون بانك جهاني، صندوق بين المللي پول، سازمان تجارت جهاني و مانند آنها، قيمت نفت و طلاي سال را تعيين مي كند. به واسطه بازوهاي اجتماعي و حقوقي خود قوانيني را براي كشورها وضع مي كند كه جلو هرگونه تحرك عليه اهداف صهيونيسم را بگيرد.
براساس مدارك موجود، پيوند اروپا و آمريكا به وسيله ناتو، ايجاد بازار مشترك اروپا، روي كارآمدن كساني چون كلينتون، بلر و بسياري كه هنوز نامشان در خفا مانده، استعفاي مارگارت تاچر، وقوع جنگ خليج فارس، تحول نهضت اروپا، تخريب وجهه ژان ماري لوپن ناسيوناليست در فرانسه، تحريم آرژانتين در جريان جنگ «فالك لند»، تقسيم آلمان به دو قسمت شرقي و غربي، همه و همه در جلسات بيلدربرگ تصميم گيري شده اند.
بيلدربرگ به دنبال ايجاد يك دولت جهاني است. دولتي كه اقتصاد و سياست و حتي مذهب آن فقط يك بعد داشته باشد: صهيونيسم.
جلسات بيلدربرگ هر سال در يكي از هتل هاي پنج ستاره دنيا و تحت شديدترين تدابير امنيتي تشكيل مي شود. از آنجايي كه صهيونيسم، رمز موفقيت خود را «پنهان كاري» مي داند، هيچ رسانه اي حق ورود به جلسات آن را ندارد. هتل مورد نظر 48ساعت قبل از شروع اجلاس قرق مي شود. ماموران سيا و كشور برگزاركننده، در جاي جاي هتل مستقر مي شوند. به آنها دستور داده مي شود كه هر جنبنده اي را در محدوده چند كيلومتري هتل تحت كنترل داشته و در صورت نياز، افراد مشكوك را به قتل برسانند.
كشور برگزاركننده اجلاس، از سوي منابع مالي بيلدربرگ براي رزرو هتل تغذيه مي شود. اسامي دعوت شدگان به اجلاس كاملا محرمانه مي ماند و كشور ميزبان براي دعوت شدگان ويزا هم صادر نمي كند تا نام آنها در جايي ثبت نشود. محتواي اجلاس كاملا محرمانه مي ماند و هيچ يك از اعضا حق انتشار مطالب مطروحه در جريان نشست ها را ندارد.
تمامي ورود و خروج ها در جريان اين نشست هاي چهار روزه تحت كنترل است. حتي ميوه ها و مواد غذايي كه براي شركت كنندگان تهيه مي شود، كاملا بازرسي مي شوند. سؤال منتقدان اين است كه «اگر هدف از برگزاري اين اجلاس توطئه چيني عليه ملت ها و كشورها، استثمار جهان سوم، استحمار افكار عمومي، و پيشبرد اهداف شوم صهيونيسم نيست، چرا اين اصل دموكراسي مبني بر «بحث و تبادل نظر علني در مورد مسائل» در بيلدربرگ رعايت نمي شود؟»
سال ها بود كه حتي مكان و زمان برگزاري اجلاس بيلدربرگ نيز فاش نمي شد اما خبرنگاران جسوري هستند كه سال ها به تعقيب «بيلدربرگي »ها پرداخته و به اسناد قابل توجهي در اين مورد دست يافته اند. (در ادامه اين نوشتار از اين خبرنگاران و اسنادي كه آنها به دست آورده اند نيز سخن خواهيم گفت).
از آنجايي كه سران رسانه هاي بزرگ دنيا خود در خدمت بيلدربرگ هستند، اين رسانه ها هيچ گاه اقدام به تشريح كاركرد اين سازمان مخوف نكرده اند. «گوردن تتر» ستون نويس روزنامه انگليسي «فايننشال تايمز» در سال 4791 طي مطلبي فقط چند سؤال در مورد جلسات بيلدربرگ مطرح كرد، اما بلافاصله توسط گردانندگان روزنامه مذكور، از كار بركنار شد.
تاريخچه
اولين اجلاس بيلدربرگ از 29 تا 31 مه 1954 در هتل «بيلدربرگ» متعلق به پرنس «برنهارد» وليعهد هلند برگزار شد. «جوزف ريتنگر» يهودي، مشاور سياسي پرنس برنهارد كه در سال 1948 «نهضت اروپا» را بنيان گذاري كرد، چند سال بعد از آن نيز، در راستاي اهداف صهيونيسم، پيشنهاد تشكيل اين گروه را داد. وي پس از جلب موافقت برنهارد، با سفر به اروپا و آمريكا، با نخست وزيران، روساي جمهور، رهبران كارگري، مديران صنايع و حكام غيركمونيست ديدار، و از آنها براي شركت در يك نشست غيررسمي در هلند دعوت كرد. اين نشست كه براي نخستين بار در هتل بيلدربرگ برگزار شد، بعدها به همين نام به فعاليت خود ادامه داد.
رتينگر توانسته بود با اين ابتكار خود اروپا و آمريكا را به هم پيوند زند. به طوري كه «جرج مك گي» مقام برجسته وزارت خارجه آمريكا مدعي شد كه «سوءتفاهم هاي موجود ميان اروپا و آمريكا در اولين اجلاس بيلدربرگ از بين رفت.»
موفقيت نخستين نشست باعث شد كه سازمان دهندگان آن در پي طرح ريزي براي برگزاري سالانه اجلاس «بيلدربرگ» باشند. يك كميته سازماندهي دائمي تشكيل و رتينگر يهودي دبيركل دائمي آن شد. اين كميته علاوه بر سازماندهي جلسات و ارسال دعوتنامه به اشخاص مورد نظر، اسامي شركت كنندگان و اطلاعات دقيق آنها را جمع آوري مي كرد. اينگونه بود كه يك شبكه غيررسمي نيز تشكيل شد تا اعضاي بيلدربرگ بتوانند به طور محرمانه با يكديگر در تماس باشند.
حال صهيونيسم توانسته بود پا را از تشكيل «نهضت اروپايي» فراتر گذاشته و آمريكا را نيز براي دستيابي به اهداف خود، در كنار اروپا، به خدمت گيرد. از سال 1954 به بعد، تقريبا هر سال يكبار، صهيونيسم سران قدرت و سرمايه را در يكي از هتل هاي اشرافي جهان جمع كرده تا به واسطه آنها- كه خود اغلب يهودي هستند- در مورد آينده جهان تصميم گيري كند.
همان طوري كه پيشتر نيز اشاره رفت، هر تصميمي كه در اجلاس بيلدربرگ گرفته مي شود، به دليل نفوذ و تأثيرگذاري بالاي شركت كنندگان، خود به خود ضمانت اجرايي پيدا مي كند. از اين رو آنگونه كه خبرگزاري بي بي سي اعتراف كرده است، «بيلدربرگ هدايت گر سياست هاي بين المللي از پشت درهاي بسته» بوده و تمامي جلسات رسمي و علني از جمله اجلاس گروه 8 و تصميماتي كه در آنها «اعلام مي شود»، فقط يك «نمايش» است (در سال 2003 مانند سال جاري، اجلاس گروه 8 دقيقا چند روز بعد از نشست بيلدربرگ برگزار شد.).
حال به راحتي مي توان به علل اتحاد اروپا و آمريكا عليه روسيه، و نيز تنها مسئله حل نشده اي كه باعث تبديل اجلاس گروه 8 سال جاري به صحنه مناقشه بوش و پوتين شد، يعني استقرار سامانه موشكي آمريكا در خاك اروپا، پي برد. روسيه در سازمان بيلدربرگ جايي ندارد و سياستي كه در قبال اسرائيل اتخاذ كرده، متفاوت با چيزي است كه آمريكا و اتحاديه اروپا در آن اتفاق نظر دارند. صندلي روسيه در اجلاس بيلدربرگ 2007 خالي بود و «مذاكره با مسكو» تنها گزينه باقي مانده براي بحث در اجلاس گروه 8 شد.
شركت كنندگان بيلدربرگ
رتينگر كه بيلدربرگ را بنيان نهاد و تا آخر عمرش (1960) دبيركل آن بود، اساسنامه اي براي بيلدربرگ تهيه كرد. او سيماي شركت كنندگان جلسات بيلدربرگ را اينگونه ترسيم مي كند: «شهروند هر كشوري كه به دفاع از اصول اخلاقي و ارزش هاي فرهنگي غرب اعتقاد داشته و در ترويج آن شخصا سهيم باشد، شايسته دعوت به اجلاس بيلدربرگ است. اما از آنجايي كه موفقيت نشست ها به سطح شركت كنندگان وابسته است، دعوت نامه ها براي افراد مهم و عمدتا سرشناسي ارسال مي شود كه از كانال تجارب، اطلاعات ويژه و نفوذشان در دواير ملي و فوق ملي، مي توانند اهداف مورد نظر بيلدربرگ را تحقق بخشند.»
شركت كنندگان عمدتا بانكداران بزرگ، متخصصان جنگي، سران رسانه هاي تأثيرگذار و پرمخاطب، وزيران كليدي، سرمايه گذاران بين المللي و رهبران سياسي اروپا و آمريكاي شمالي هستند. براساس اسناد موجود از اعضاي فعال بيلدربرگ مي توان به سران رسانه هايي چون «لوفيگارو»، «اكونوميست»، «تايمز»، «هرالدتريبيون» و...، افرادي چون دونالد رامسفلد وزير جنگ سابق آمريكا، «ديويد راكفلر» ميلياردر و غول نفتي جهان، «هنري كيسينجر» از وزيران اسبق خارجه آمريكا، «پل ولفو ويتز» رئيس مستعفي بانك جهاني، ديك چني معاون بوش، رئيسان شركت هاي بزرگ بين المللي مانند نوكيا، كوكاكولا، مايكروسافت، پپسي و... اشاره كرد.
خبرنگاران جسور
در 53 سال گذشته هيچ گونه ليستي از اسامي شركت كنندگان و يا محتواي جلسات، از سوي گردانندگان بيلدربرگ منتشر نشده است. اما «جيم تاكر» و «الكس جانز» از جمله خبرنگاراني هستند كه موفق شده اند پس از سال ها تعقيب و گريز از پژوهش، اطلاعات ارزنده اي را در مورد اهالي بيلدربرگ به دست آورند. تاكر بيش از 35 سال از عمر خود را در تعقيب بيلدربرگ بوده است. او يك روزنامه نگار ورزشي در نشريه كم تيراژ Spotlight بود، اما پس از اينكه در دهه 70 به وجود بيلدربرگ پي برد، بازي موش و گربه را با اهالي بيلدربرگ آغاز كرد. تاكر هدف خود را افشاي ماهيت شوم بيلدربرگ عنوان كرده و مي گويد: «آنها از من متنفرند، چرا كه من اجازه نخواهم داد بيلدربرگ با خيال راحت بر دنيا حكومت كند.»
اين خبرنگار جسور اولين كسي بود كه به جستجوي مكان برگزاري اجلاس بيلدربرگ پرداخت. شايد علت اينكه در سال هاي اخير «كميته سازماندهي» بيلدربرگ خود اقدام به اعلام شهر و تاريخ برگزاري اجلاس مي كند، افشاگري هاي مستند تاكر باشد.
او مي داند كه اجلاس بيلدربرگ هميشه در ماه مه يا ژوئن و در يكي از هتل هاي پنج ستاره برگزار مي شود. گاه، رسانه هاي تحت كنترل بيلدربرگ به منظور انحراف افكار عمومي، نام هتل هاي ديگري را محل برگزاري اجلاس معرفي مي كنند. اما تاكر به خوبي مي داند كه چگونه از عهده اين فريبكاري برآيد. او به تمام هتل هاي پنج ستاره شهر اعلام شده مراجعه كرده و در تاريخ مورد نظر بيلدربرگ، درخواست اتاق مي كند. وقتي مطمئن شد كه هتل خاصي در آن تاريخ معين سرويس نمي دهد، مرحله بعدي جستجوي خود را آغاز مي كند.
در سال 1999 كه اجلاس بيلدربرگ در پرتغال برگزار مي شد، تاكر به آنجا رفت و هتل مورد نظر بيلدربرگ يعني هتل قيصر شهر «سينترا» را شناسايي كرد. او سپس با دفتر هتل تماس گرفت:
- «ببخشيد، من به اجلاس بيلدربرگ دعوت شده ام، اما متأسفانه دعوت نامه ام گم شده است. درست تماس گرفته ام؟ مكان برگزاري نشست همانجاست؟
- بله، اينجا دقيقاً همان مكاني است كه شما بايد حضور داشته باشيد.»
در پرتغال، مأموران سيا به حضور تاكر پي برده و به تعقيبش پرداختند. او كه در اطراف هتل قيصر مشغول تهيه عكس بود، سريعاً خود را به اتومبيلش رساند و با «رانسون» همراه انگليسي خود اقدام به فرار كرد. در حالي كه اتومبيل سيا به دنبال تاكر افتاده بود، «رانسون» با سفارت بريتانيا در پرتغال تماس گرفت و درخواست كمك كرد. اما پاسخ سفارت به او اين بود: «بيلدربرگ بسيار بزرگتر از قد و اندازه ماست، ما خيلي كوچك هستيم، فقط يك سفارتخانه كوچك. تنها كمكي كه مي توانيم به شما بكنيم اين است كه بگوئيم، سريعاً به محل اقامت خود برگشته و از آنجا تكان نخوريد.» تاكر و همراهش به سختي توانستند از دست سيا جان سالم به در برند.
شيوه تاكر اين است كه در اطراف هتل استتار مي كند و با دوربين خود از خودروهايي كه وارد محل مي شوند، عكس مي گيرد. او تمامي افراد را شناسايي مي كند. اين خبرنگار جسور همه اين افراد را در حال ورود به هتل اجلاس بيلدربرگ ديده است: «ديويد راكفلر» رئيس بانك منهتن، «آمبرتو آگنلي» رئيس كارخانه فيات، «ورنون جردن» دوست صميمي بيل كلينتون، «هنري كسينجر» كه هم اكنون از سران بيلدربرگ به شمار مي رود، «ريچارد هولبروك» نماينده سابق آمريكا در سازمان ملل، «روبرت زوليك» معاون وزير خارجه آمريكا و نامزد احراز پست رياست بانك جهاني، «كانراد بلك» مديرمسئول روزنامه «ديلي تلگراف» و صاحب بيش از 480 نشريه در سر تا سر جهان، و بسياري ديگر از اشخاص قدرتمند و صاحب نفوذ در عرصه هاي مختلف.
تاكر هم اكنون به عنوان «پيشگام جبهه ضد بيلدربرگي» از تمامي ابعاد پيدا و پنهان اين سازمان مرموز آگاه است. او مي گويد كه بيلدربرگي ها از سال 1954 بر دنيا حكومت مي كنند. به عقيده وي، بيلدربرگي ها تصميم مي گيرند كه جنگ ها چه زماني آغاز شوند، چقدر طول بكشند، و كي پايان يابند.
پيام تاكر به جهانيان اين است: «من از مردم مي خواهم بفهمند كه اين اجلاس، يك نشست عادي محرمانه نيست كه در آن نخبگان گردهم آيند و در مورد مسائل مختلف به تبادل نظر بپردازند. بيلدربرگي ها تقريباً تمامي امور جهان را در دست دارند... و اگر اين حرف مرا باور كنيد، لطف بزرگي در حق «خود» كرده ايد.»
در كنار تاكر، مي توان نام «الكس جانز»، از گردانندگان سايت prisonplanet را نيز به عنوان يكي از افشاگران ماهيت بيلدربرگ ذكر كرد. او موفق شد سال گذشته در سفري كه به «اوتاوا» در كانادا داشت، به ليست كامل اشخاص دعوت شده به اجلاس كانادا (11-8 ژوئن 2006) دست پيدا كند.
اجلاس 2007 اسلامبول
صهيونيسم در سال جاري نيز، بار ديگر سران اقتصادي و سياسي، بانكداران بزرگ، اعضاي كميسيون اروپا و عوامل اجرايي غرب را گردهم آورد.
«آمريكن فري پرس»، دستور كار اجلاس 2007 بيلدربرگ را «ايجاد يك اتحاديه آمريكايي متشكل از كشورهاي غربي با واحد پول مشترك موسوم به «آمرو» (تركيبي از دو كلمه Europe و America)، تعيين رئيس جديد بانك جهاني، چگونگي برخورد با روسيه، تعيين رئيس جمهور آينده آمريكا، مسئله هسته اي ايران» و... عنوان كرد.
سايت جانز ريپورت نوشت، «يكي از محورهاي اصلي نشست بيلدربرگ 2007 نگراني آمريكا و اروپا از توان بالاي روسيه در بخش انرژي است. به گفته يك آمريكايي عضو بيلدربرگ، روسيه بعد از سال ها ركود اقتصادي هم اكنون عليه ايدئولوژي «جهان تك قطبي» موضع گرفته و در جهت تضعيف ابزار اصلي تحقيق اين ايدئولوژي يعني «ناتو» تلاش مي كند.»
جيم تاكر نيز اينگونه ابراز عقيده كرد كه «كشورهاي اروپايي به دليل سرمايه گذاري هاي ميلياردي خود در ايران، در مقابل هرگونه تئوري آمريكا مبني بر مقابله نظامي با تهران، موضع خواهند گرفت.»
هفتم مه 2007 سفارت تركيه در آمريكا تائيد كرد كه اجلاس بيلدربرگ اول تا سوم ژوئن در اسلامبول برگزار خواهدشد، اما به هيچ عنوان مكان دقيق آن را اعلام نكرد. در اسلامبول، شهري كه بيش از 100 هتل دارد، پيدا كردن مكان دقيق اجلاس كار ساده اي نبود.
بيلدربرگ- كه حال ديگر از آن حالت كاملا سري خارج شده و ده ها خبرنگار به دنبال افشاي ماهيت آن هستند- سعي كرد با استفاده از رسانه هاي تحت كنترل خود در تركيه، تصوير مثبتي از اين اجلاس در افكار عمومي ايجاد كرده و با اعلام يك مكان جعلي، خبرنگاران را نيز به 64 كيلومتر دورتر از هتل برگزاري اجلاس روانه كند. برخي روزنامه هاي تركيه نوشتند كه اين اجلاس در هتل «كلاسيس» شهر «سيليوري» در حومه اسلامبول برگزار خواهد شد. اما تاكر، 31 مه، يك روز قبل از آغاز اجلاس، فاش كرد 99درصد مطمئن است كه اين اجلاس در هتل «ريتز كارلتون» اسلامبول برگزار مي شود. او علت اين اظهارنظرش را حضور فشرده پليس در اطراف هتل ياد شده اعلام كرد.
سايت رسمي هتل «ريتز كارلتون» نيز نشان مي داد كه اول تا سوم ژوئن هيچ سرويسي به مراجعه كنندگان داده نمي شود. به گفته خود تاكر، نيروهاي امنيتي و پليس مخفي او را به شدت تحت نظر داشتند. پليس سرتاسر محدوده هتل را حصاركشي كرده بود و كل منطقه را كنترل مي كرد.
هتل ريتز كارلتون 2403 مترمربع فضاي برگزاري همايش و كنفرانس دارد. عكس هاي گرفته شده از هتل به وضوح نشان مي دهند كه ريتز كارلتون براي برگزاري يك اجلاس فوق سري كاملا مناسب است. وجود جنگل و يك درياچه بزرگ در اطراف هتل، آن را به يك جزيره تبديل كرده است.
حدس اينكه شركت كنندگان بيلدربرگ 2007 چه كساني هستند، ديگر كار مشكلي نبود. اخيراً «ولفوويتز» به يك خبرنگار ترك گفته بود كه در آينده نزديك براي شركت در يك اجلاس محرمانه، به اسلامبول خواهد رفت. كساني چون هنري كيسينجر يهودي، ديويد راكفلر، يا «اتين داويگنون» 73ساله كه خبرگزاري بي بي سي رياست او را در سازمان بيلدربرگ تائيد كرد، «بتريكس» دختر پرنس بر نهارد از بنيانگذاران بيلدربرگ، و ده هاتن ديگر نيز قبلا هويتشان افشا شده بود و پاي ثابت اجلاس محسوب مي شدند. با اين حال، تاكر، جانز، دانيل استالين و ديگر «كاوشگران بيلدربرگ» توانستند چهره هاي جديدي را در اجلاس 2007 شناسايي كنند.
سايت «جانزريپورت»، اول ژوئن به نقل از منابع خود در داخل بيلدربرگ نوشت، «روبرت زوليك» كانديداي رياست بانك جهاني به بيلدربرگ قول داده است كه در قدرت بخشيدن به اين «دولت واحد جهاني» تمامي توان خود را به كار گيرد؛ بيلدربرگ تصميم گرفته است كه زوليك رئيس بانك جهاني شود.» يك روز بعد، روزنامه «فانينشال تايمز»، از رسانه هاي تحت سلطه بيلدربرگ، اين خبر را قطعي كرد: «روبرت زوليك رئيس جديد بانك جهاني است»! بانك جهاني در كنار صندوق بين المللي پول به عنوان ابزاري براي پيشبرد سياست هاي نئوليبراليستي بيلدربرگ، هم اكنون پس از كناررفتن ولفوويتز، در انتظار رياست زوليك، معمار توافقنامه تجارت آزاد آمريكاي شمالي (نفتا) است.
از چهره هاي جديد اجلاس 2007، «ريك پري» فرماندار تگزاس بود كه دفتر مطبوعاتي اش حضور وي را در نشست اسلامبول تائيد كرد. به عقيده تاكر بيلدربرگ پري را رئيس جمهور بالقوه اي براي آمريكا مي داند. تاكر مي گويد، اگر پري سال آينده نيز در اجلاس بيلدربرگ حضور يابد، مي توان او را يكي از مدعيان اصلي ورود به كاخ سفيد قلمداد كرد.
¤ ¤ ¤
اجلاس بيلدربرگ 2007 پايان يافت و اهالي آن دستور كار سال آينده جهان را به كشورهايشان بردند تا سياست تشكيل يك دولت واحد جهاني تحت كنترل صهيونيسم را پيش ببرند. اما آيا سران صهيونيست خواهند توانست اين آرزوي خود را تحقق بخشند؟ آيا ابزاري براي جلوگيري از تحقق اين امر وجود دارد؟!
بزرگي مي گفت، يك شعبده باز تا زماني مي تواند در فريفتن مردم موفق باشد كه تماشاگران از «پشت پرده شعبده بازي» او بي خبرند. اگر كسي به پشت اين پرده رفته و حقايق را براي مردم بازگو كند، سكه اين شعبده باز از رونق خواهد افتاد.
منابع و مأخذ:
1- روزنامه گاردين چاپ
لندن 10/3/2001
2- www.bilderberg.org
3- www.newsconfidential.com
4- www.prisonplanet.com
5- www.infowars.net
6- www.jonesreport.com
7- www.americanfreepress.net
سرويس خارجي كيهان

Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
بازخوانی پیام امام خمینی در مورد واقعه طبس
مجله تایم در مورخ 5 می 1980 در مقالهای تحت عنوان «شكست در صحرا» نوشت « مأموریت كارتر برای نجات گروگان ها در درون شعله ها فرو رفت برای كارتر به طور اخص و برای آمریكا به طور اعم ماجرای اعم طبس یك شكست نظامی و سیاسی بود یك بار ارتش تا دندان مسلح و پرقدرتش در ویتنام در حالی كه از پای میافتاد و به خود میپیچد به زبونی و بیچارگی افتاد و حالا به نظر رسید كه قادر نیست حتی زمانی كه هیچ دشمنی نمیداند كه آن ها در آنجا هستند و علی رغم چهار ماه تمرین مداوم نمی توانند هواپیماها را از برخورد با یكدیگر حفظ كنند»...
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه 1357 و تشكیل نظام مقدس جمهوری اسلامی بر اساس آموزههای اصیل دینی علاوه بر آن كه ساختار حكومت پهلوی را به چالش كشید، بلكه با تبدیل شدن به یك هژمونی منطقهای با شعار وحدت جهان اسلام و در هم نوردیدن مرزهای جغرافیایی كشورهای مسلمان استراتژی های امنیتی و منافع منطقهای آمریكا را با شكست روبرو ساخت. آمریكا كه تمام تلاش خود را معطوف به حمایت از رژیم پهلوی و جلوگیری از پیروزی انقلاب نموده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی، سفارت خود را به عنوان پایگاهی برای طراحی و اجرای توطئه علیه انقلاب مبدّل ساخت تا بتواند در پوشش دیپلماتیك برای شكست یا به انحراف كشاندن نظام نوپای اسلامی اقداماتی را انجام دهد. توطئه های آمریكا در جهت شكست انقلاب اسلامی و از سوی دیگر ورود شاه به آمریكا با اجازه كارتر – رئیس جمهور آمریكا- فصل جدیدی را در روابط ایران و آمریكا به وجود آورد كه همراه با افزایش بی اعتمادی بود به طوری كه در 13 آبان58 تقریبا دو هفته پس از دیدار بازرگان با برژنیسكی در الجزایر- گروهی از دانشجویان دانشگاهی ایران كه بعدها به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام معروف شدند به سفارت آمریكا در تهران حمله و 53 نفر آمریكای را به گروگان گرفتند.
این عمل از سوی حضرت امام (ره) مورد تایید قرار گرفت و ایشان تسخیر لانه جاسوسی آمریكا را انقلاب بزرگتر از انقلاب اول نامیدند. اشغال سفارت آمریكا در تهران، حذف دولت موقت از صحنه اجرایی كشور، تثبیت پایه های قدرت و حاكمیت انقلابیون مذهبی و استمرارماجرای گروگان گیری و شكست طرح های آمریكا جهت آزاد سازی جاسوسان خویش موجب بحرانی بزرگ و اختلاف نظر در دستگاه دیپلماسی آمریكا پیرامون چگونگی برخورد با انقلاب اسلامی گردید گرچه در این میان شورای امنیت ملی آمریكا به سرپرستی برژنیسگی طرفدار اقدامات قاطع نظامی علیه انقلاب اسلامی شد- سرانجام گروه ویژه 132 نفره تحت «دلتا فورس» برای حمله به ایران و آزادی گروگانها تشكیل شد و پس از بررسی های فراوان، در شامگاه چهارم اردیبهشت 59 هفت فروند هواپیمای غول پیكر نظامی 130-c و هشت فروند بال گرد نظامی مجهز آمریكای در عملیات موسوم به «پنجه عقاب» مرزهای هوایی جنوبی ایران را پشت سر گذاشته و در طبس فرود آمدند. اما چند ساعت بعد با حركت شن ها بال های دو هواپیمایی مجهز به تسلیحات نظامی در صحرای « پشت بادام» طبس با یكدیگر بر خورد و منفجر شدند و هشت نفر از نظامیان آمریكایی جان خود را از دست دادند و با این انفجار آمریكایی ها تصمیم به لغو عملیات وبازگشت
گرفتند.
با شكست تجاوز نظامی آمریكا، بلافاصله كارتر طی بیانیه ای كه از طریق رادیو آمریكا در سراسر جهان پخش گردید عدم موفقیت كشور آمریكا در این طرح را اعتراف و مجله تایم در مورخ 5 می 1980 در مقالهای تحت عنوان «شكست در صحرا» نوشت « مأموریت كارتر برای نجات گروگان ها در درون شعله ها فرو رفت برای كارتر به طور اخص و برای آمریكا به طور اعم ماجرای اعم طبس یك شكست نظامی و سیاسی بود یك بار ارتش مسلح و پرقدرتش در ویتنام در حالی كه از پای میافتاد و به خود میپیچد به زبونی و بیچارگی افتاد و حالا به نظر رسید كه قادر نیست حتی زمانی كه هیچ دشمنی نمیداند كه آن ها در آنجا هستند و علی رغم چهار ماه تمرین مداوم نمی توانند هواپیماها را از برخورد با یكدیگر حفظ كنند» پس از شكست عملیات نیز یكی از هلی كوپترها كه حاوی مداركی در مورد جزییات عملیات بود به دستور بنی صدر بمباران شده در هیمن بمباران بود كه محمد منتظر قائم فرمانده سپاه یزد به شهادت رسید.
اما حضرت امام خمینی (ره) نیز پس از تهاجم نظامی آمریكا در طبس با نگاه تیزبین خود، پیام بسیار مهمی به ملت ایران صادر كردند كه اینك به بررسی بخش هایی از آن خواهیم پرداخت. «ملت رزمنده ایران دخالت های نظامی آمریكا را شنیدند و عذرهای كارتر را شنیدند، اینجانب كه كراراً گفته ام كارتر برای وصول به ریاست جمهوی حاضر است به هر جنایتی دست بزند و دنیا را به آتش بكشد شواهد آن یكی پس از دیگری ظاهر شده و می شود و اشتباه كارتر در آن است كه گمان می كند با دست زدن به این مانورهای احمقانه می تواند ملت ایران را كه برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداكاری روی گردان نیست از راه خودش كه راه خدا و انسانیت است منصرف كند، كارتر باز احساس نكرده با چه ملتی روبروست و با چه مكتبی بازی می كند. ملت ما ملت خون و مكتب ما جهاد است . كارتر باید بداند كه ملت 35 میلیونی ما با مكتبی بزرگ شده اند كه شهادت را سعادت و فخر می دانند و سرو جان را فدای مكتب خود می كنند»
همانطور كه ملاحظه میگردد حضرت امام (ره) در این بخش از پیام خود، هدف اصلی كارتر از حمله نظامی آمریكا به ایران را ضمن آزادی گروگانها، پیروزی در انتخابات دوره دورم ریاست جمهوری میداند. زیرا او در حال طی آخرین مراحل دوران اول ریاست جمهوری بود و به شدت در صدد كسب وجهه سیاسی –اجتماعی و تلاش برای دست یابی به جایگاه یك قهرمان ملی به سر میبرد و پیروزی وی در این حمله می توانست او را به صورت یك قهرمان پیروز به دومین دوره ریاست جمهوری منتقل نماید. لكن با شكست آمریكا در این حمله نظامی، موجی از ناامیدی ملی در آمریكا پدید آمد به طوری كه بر ژینسكی – مشاور امنیت ملی كارتر می گوید «ماجرای مفتضح ایران (حادثه طبس) یكی از سه عامل مهم شكست كارتر بود و این ماجرا احساس نامیدی ملی را بر انگیخت» همچنین ویلیام سولیوان- سفیر آمریكا در تهران از این واقعه با عنوان «دوران تحقیر ملی آمریكا» یاد كرده و می نویسد «روش سست و بی قید حكومت كارتر و اقدامات نامعقول او ... به گروگان گیری اعضای سفارت آمریكا منجر شد و یك دوران تحقیر ملی كه در تاریخ آمریكا نظیر آن دیده نشده است. آغاز گردید» همچنین باری روبین- كارشناس مسایل خاورمیانه – می گوید :«ماجرای طبس یك شكشت دردناك برای كارتر و یك پیروزی برای ایران بود و موقعیت بین المللی آمریكا را به شدت تضعیف كرد»
موضوع دیگری كه حضرت امام در پیام خویش بدان تصریح دارند اینست كه ملت مسلمان ایران با نهضت بزرگ اسلامی خود و با خط سرخ جهاد و شهادت به عنوان سلاح نیرومند و مؤثر در صدد كسب آزادی از یوغ استعمار خارجی و استبداد داخلی است و برای نیل به این هدف با اهدای خون جوانان خود در برابر توطئه ها ایستادگی خواهد كرد.
امام خمینی در فراز دیگری از پیام خویش شكست آمریكا در صحرای طبس را حاصل و نتیجه قطعی امدادهای غیبی الهی می داند و در عبارت صریح زیر اعلام می دارد« این مانور احمقانه به امر خدای قادر شكست خورد» از جنبه تاریخی واقعه حمله نظامیان آمریكا و شكست آنان به وسیله شن های بیابان تفتیده طبس، همانند واقعه حمل پیل سواران ابرهه به خانه كعبه و منهدم شدن آن توسط سنگ ریزه های فروریخته از منقار مرغان ابابیل می باشد.
شكست آمریكاییان در طبس توسط نیروهای غیبی الهی به گونه ای واضح و آشكار بود كه حتی هارولد براون- وزیر دفاع آمریكا- وقتی در برابر این سؤال كه چگونه این فاجعه بزرگ به وقوع پیوست او در حالی كه به شدت متحیر بود چنین پاسخ می دهد «آیت ا... خمینی در بالكن محل سكونت خود حضور یافت و با هر حركت دست او یك هواپیما به زمین افتاد.»
این عبارت اشاره به همان نقش امداد غیبی الهی دارد كه وزیر دفاع آمریكا این گونه بیان می دارد. اما فراز دیگری از پیام حضرت امام كه در واقع یك «پیش بینی سیاسی» نیز قلمداد می شود سرانجام و فرجام ماجراجویی كارتر را این گونه بیان می دارد« كارتر باید بداند كه این عمل احمقانه او در ملت آمریكا چنان اثری خواهد گذاشت كه طرفداران او را مخالفان او خواهد كرد. كارتر باید بداند كه با این عمل بسیار ناشیانه حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاست جمهوری باید قطع امید كند. كارتر با این عمل خود ثابت كرد كه قدرت تفكر را از دست داده و از اداره یك كشور بزرگ مثل آمریكا عاجز است.
شكست آمریكا در عملیات آزاد سازی گروگان ها در واقعه طبس در زمان ریاست جمهوری كارتر سبب شد تا وی آرای عمومی را در انتخابات بعدی از دست بدهد. زمانی كه وی در واپسین روزها و دقایق ریاست جمهوری خود نتوانست مسأله گروگان ها را خاتمه دهد اعتماد مردم به وی و حكومتش سلب شد. لذا جمهوری خواهان از این موقعیت استفاده و اعلام كردند كه تلاش چندین ساله آمریكا به ویژه جمهوری خواهان برای ایجاد یك دولت وابسته در منطقه خلیج فارس با سقوط شاه و اقدامات نسنجیده دموكراتها از بین رفته و حتی بدتر از آن، عملكرد ضعیف دموكراتها به گونه ای بوده كه عدهای به خود خسارت داده و دیپلماتهای آمریكا را به اسارت می گیرند. نتیجه وضعیت فراهم شده، روی آوری افكار عمومی به جمهوری خواهان و شكست سخت دموكرات ها بود. در این سال سرنوشت انتخابات آمریكا نه در واشنگتن بلكه در صحرای طبس رقم خورد. همچنین كارتر پس از شكست در انتخابات ریاست جمهوری این گونه زبان به اعتراف می گشاید «سال های آخر ریاست جمهوری من در گروگان آیت ا... خمینی بودم» و در آخر مطلب خویش را با این عبارت از جمله نیویورك تایمز به پایان می بریم كه
«داغ شكستی كه آمریكاییان در ایران خوردند آنها را رها نخواهد كرد. این شكست ضربهای دوباره به احساس غرور و اعتماد به نفس آنان زد».
منابع:
1. صحیفه نور. ج 12و11و10.
2. بك ویث، چارلی، نیروی دلتا از پلی می تا طبس ترجمه : رضا فاضل زرندی، تهران، امیركبیر، 1366.
3. بك ویث، چارلی ، حادثه طبس، مترجم : دفتر انتشارات اسلامی، تهران ، انتشارات دفتر اسلامی، 1367.
4. روزنامه جمهوری اسلامی
5. روزنامه سلام
6. برژینسكی «سقوط شاه، جان گروگانها و منافع ملی» ترجمه منوچهر یزدانیار، تهران
منبع: سایت بنیاد اندیشه اسلامی (محمد مهدی سیفی)

Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
اقدام عجیب دانشگاه آزاد در تایید فرقه ضاله بهاییت!!!
درحالی که حمایت و تایید فرقه ضاله بهاییت یکی از اصلیترین موضوعاتی است که جریانات ضدانقلاب و اپوزیسیون به آن میپردازند، اخیرا دانشگاه آزاد در اقدامی تامل برانگیز و عجیب، دست به اقدامی برای تایید این مکتب انحرافی زده است.
اما نکته اصلی اینجاست که برخی واحدهای دانشگاه آزاد در کنار ادیانی مانند اسلام، یهودی، کلیمی، زرتشتی و مسیحی، نام فرقه ضاله و انحرافی بهائیت را نیز درج کرده و به نوعی آن را جزء ادیان به شمار آورده است.

Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
هجرت امام خمينى از عراق به پاريس ۳
در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نـيـويـورك تصـمـيـم به اخراج امام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسيله قـواى بعثـى محاصره گرديـدانعكاس ايـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران, عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد .

Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
امام خمینی از 15خرداد تا اوجگيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مـردم قسمت ۲
قيام 15 خرداد
ماه محرم 1342 كه مـصادف با خرداد بـود فـرا رسـيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهـايت اسـتفاده را در تحـريك مردم بـه قيام عـليـه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد ....

Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...